- تحقيق درباره شجاعت امام علي عليه السلام
فهرست مطالب
مقدمه اي بر شجاعت امام علي (ع)
داستاني درمورد شجاعت امام علي (ع)
12 نكته در مورد شجاعت امام علي (ع)
شجاعت امام علي (ع) در روايات
شعر در مورد امام علي (ع)
داستانهايي در مورد امام علي(ع)مقدمه اي بر شجاعت امام علي (ع)
چون به شجاعت و دلاورى آن حضرت كه زبانزد همگان استبنگريم، درمىيابيم كه او از سن بيستسالگى يا اندكى بيشتر در جنگها مباشرت داشته، و حال آنكه با جنگاوريى كه على (ع) از خود به نمايش گزارد، نام شجاعان پيش از خود را به بوته فراموشى سپرد و نيز نام دلاوران پس از خود را از صفحه گيتى پاك كرد.خواهيم ديد كه على (ع) در شجاعتبر تمام مردم برترى دارد، اين امر آنچنان بديهى و روشن است كه سخن گفتن و ايراد شواهد براى اثبات آن بر انسان زشت و قبيح جلوه مىكند. آنچه على در جنگ كرد، تا روز قيامتبه عنوان ضرب المثل به جاى خواهد ماند.براى اثبات شجاعت آن حضرت همين قدر كافى است كه وى در هيچ ميدانى از دشمن گريزان نشد و خود را در مقابل لشگريان آنان نباخت و با كسى گرم كارزار نشد، مگر آنكه او را بكشت و هرگز ضربهاى بر دشمن وارد نكرد كه بخواهد دومين ضربه را نيز بر او بزند. ضربات او بس سهمناك بود.هرگز از پيش دشمنى نمىگريخت.چون به مبارزهاى فراخوانده مىشد باك نمىداشت.اينها همه از امور حيرتآورى است كه جز براى پسر ابو طالب فراهم نشد.داستاني درمورد شجاعت امام علي (ع)
قوت قلب على عليه السلام كه از ايمان و يقين وى سرچشمه مىگرفت در هيچ بشرى ديده نشده است، روزى در جنگ صفين به چهره خود نقاب زده و به صورت يك فرد ناشناس در جلو صفوف شاميان مبارز ميطلبيد پس از آنكه گروهى از مبارزان شام را به خاك هلاكت افكند معاويه به عمرو عاص گفت: اين شجاع قويدل كيست؟
عمرو گفت يا عبدالله ابن عباس است! و يا خود على است معاويه گفت چگونه ميتوان تشخيص داد؟
عمرو گفت: ابن عباس مرد شجاعى است ولى در مقابل حمله عمومى سپاه به اين انبوهى نميتواند مقاومت كند تمام سپاهيان را فرمان حمله بده. كه از جاى بجنبند و به اين جنگجو حمله كنند اگر رو گردانيد ابن عباس است و اگر ثابت و پا بر جا ماند على است زيرا على از تمام عرب اگر به مقابلهاش برخيزند رو نميگرداند چه رسد به سپاه تو.
معاويه براى آزمايش فرمان حمله عمومى داد و تمام سپاه او به حركت در آمد اما آن مبارز چون كوه آهنين در جاى خود ثابت و برقرار بود آنگاه فهميدند كه على عليه السلام است پيكار ميكند لذا فرمان عقب نشينى دادند.
وقتى صداى على عليه السلام در ميدانهاى جنگ بلند ميشد دل و زهره قهرمانان آب ميگرديد و لرزه بر اركان وجود آنها ميافتاد. در جنگهاى جمل و صفين غالب اوقات يك تنه خود را بر سپاهيان مخالف ميزد و صفوف آنها را متلاشى كرده و پراكنده ميساخت.
به تصديق دوست و دشمن على عليه السلام كرار غير فرار و اسدالله الغالب و غالب كل غالب بود، زره آن حضرت كه به منزله لباس جنگ او بود مانند پيشبندى فقط با چند حلقه در شانههاى او به هم وصل ميشد و به كلى فاقد قسمت پشت بود علت اين امر را از وى سؤال كردند فرمود: من هرگز پشت به دشمن نخواهم نمود در اين صورت احتياجى به پشت بند زره ندارم. سعدى گويد: مردى كه در مصاف زره پيش بسته بود تا پيش دشمنان نكند پشت بر غزا در يكى از جنگها فرماندهان على عليه السلام از آن حضرت پرسيدند كه اگر جنگ مغلوبه شد و صفوف ما از هم پاشيده شد ما بعدا شما را كجا پيدا كنيم خوبست قبلا نقطه الحاقى تعيين شود تا همه به آن نقطه گرد آيند. على عليه السلام فرمود شما مرا در هر كجا رها كنيد من در همانجا خواهم بود و از جاى خود تكان نخواهم خورد.
يكى از اصحاب على عليه السلام خدمت آن حضرت عرض كرد كه براى ميدانهاى جنگ اسبى تندرو و چالاك ابتياع كنيد كه چنين اسبى صاحب خود را در مهلكهها نجات ميدهد على عليه السلام فرمود من هرگز از جلو دشمن فرار نخواهم كرد تا با اسب تند رو از ورطه خطر دور شوم و دشمن فرارى را نيز تعقيب نخواهم نمود تا بخواهم زودتر به او برسم بنا بر اين مركب من هر چه باشد اهميتى ندارد.ابن ابى الحديد گويد: على عليه السلام شجاعى بود كه نام گذشتگان را محو كرد و محلى براى آيندگان باقى نگذاشت، در قوت ساعد و نيروى بازو نظيرى نداشت و يك ضربت او براى قوىترين شجاعان مرگ و هلاكت را پيش ميآورد چنانكه هيچ مبارزى از دست او جان سالم بدر نبرد و شمشيرى نزد كه احتياج به دومى داشته باشد و هر رزمجوى دلاورى را كه ميكشت تكبير ميگفت و در ليلة الهرير شماره تكبيراتش به 523 رسيد و معلوم گرديد كه 523 نفر از ابطال نامى را در آن شب به ديار عدم فرستاده است. در جنگ احد پس از آن كه مردان رزمى قبيله بنى عبد الدار به دست آن حضرت كشته شدند غلامى از آن قبيله كه حبشى بود و صواب نام داشت در حالي كه بسيار خشمگين و دهانش كف زده بود سوگند ياد كرد كه به جاى كشته شدگان قبيله خود شخص محمد صلى الله عليه و آله را خواهم كشت! اين غلام ضمن اينكه شجاع بود جثه بزرگى هم داشت لذا مسلمين از او ترسيدند و جرأت مبارزه با او را نداشتند، على عليه السلام چنان ضربتى بر او زد كه او را از كمر دو نيم نمود به طوري كه بالا تنهاش به زمين افتاد و نيم پائين در حال ايستاده ماند هر دو لشگر متعجب و مبهوت شدند.
در تمام جنگها مجاهد فى سبيل الله بود و اندوه و پريشانى مسلمين با وجود وى زائل ميگشت، وقتى دست به قبضه ذوالفقار ميبرد پيروزى مسلمين محرز و مسلم ميشد و هنگامي كه پيغمبر صلى الله عليه و آله را از طرف مشركين غم و اندوهى ميرسيد و سپاهيان مخالف براى قتل او تصميم ميگرفتند وجود على عليه السلام باعث برطرف شدن غم و اندوه پيغمبر ميگرديد و به همين جهت او را الكاشف الكرب عن وجه رسول الله گفتند.
شجاعت و نيروى بازوى على عليه السلام اظهر من الشمس بود و مخالفين و دشمنانش نيز او را به شجاعت ميستودند، مشهور است كه با دو انگشت سبابه و وسطى گردن خالد بن وليد را فشار داد به طوري كه خالد نعره زد و نزديك به هلاكت بود. در غزوات پيغمبر صلى الله عليه و آله بسيار اتفاق افتاده بود كه على عليه السلام در مقابل دشمنان ايستادگى كرده بود و اگر آن حضرت نبود كار مسلمين يكسره ميشد.
در قاموس زندگانى على عليه السلام كلمه ترس معنى و مفهومى نداشت او نه از جنگ ميترسيد و نه از مرگ وحشت ميكرد در سراسر زندگانى خود با مرگ و خطر هم آغوش بود و بارها ميفرمود : والله لابن ابيطالب آنس بالموت من الطفل بثدى امه؛ به خدا سوگند پسر ابيطالب به مرگ بيشتر از طفل شيرخوار به پستان مادرش مأنوس و مشتاق است.
- یکشنبه ۱۹ آذر ۹۶ | ۲۲:۱۶
- ۳۳ بازديد
- ۰ نظر